شنبه 09 آذر 1387 - ساعت 18:58
شماره خبر: 100955653331
درباره فيلم «سارا» ساخته داريوش مهرجويي
اقتباس خلاقانه
فیلم سارا (1371)، یازدهمین اثر بلند سینمایی داریوش مهرجویی است که در کارنامه سینمایی او جزو یکی از بهترین و مهمترین کارهایش به شمار میآید و از نقطه نظری دیگر نیز در کنار عناوینی هم همچون بانو و پری و لیلا، یکی از بارزترین فیلمهای او در خصوص زنان است. سارا برداشتی آزاد از نمایشنامه معروف هنریک ایبسن است با نام خانه عروسک که در اواخر قرن 19 سرزمین نروژ و در فضایی که حجم سیطره مردسالاری روی زنان از ضخامت فراوانی برخوردار بود، به رشته تحریر درآمده بود.
این نمایشنامه درباره زنی به نام نورا است که اگرچه با مرد مهربانی به نام هلمر ازدواج کرده و روزگار میگذراند، اما از آنجا که هلمر برای او هویت مستقلی را به اعتبار نمیشناسد، موجبات آزردگی و در نتیجه برآشفتگی نورا را فراهم میکند. داریوش مهرجویی با ظرافتی مثال زدنی، در سارا این ماجرا را شکل و شمایلی بومی بخشیده است، آن سان که گویی تمام حرکات و سکنات و دیالوگها و منشها و موقعیت سازیهای جاری در فیلم، نه در سرزمین و فرهنگی اروپایی متعلق به دو قرن قبل، بلکه به شکلی ملموس در همین ایران معاصر شکل گرفته است. از همین رو بسیاری از صاحب نظران حوزه سینما و ادبیات، این فیلم را جزو درخشان ترین اقتباسهای ادبی در گستره سینمای ایران میدانند.
داستان این فیلم راجع به زن جوانی به نام سارا (نیکی کریمی) است که برای تامین هزینه بیمارستان شوهر بیمارش، حسام (امین تارخ)، بدون اطلاع او از همکارش گشتاسب (خسرو شکیبایی) پول قرض میکند و در ازایش سفته با جعل امضای حسام میدهد و شبانه به دور از چشم همسرش کار میکند تا این قرض را پس دهد. 3 سال بعدش، حسام که مداوا شده به ریاست اداره میرسد و قصد دارد گشتاسب را اخراج کند. گشتاسب با توجه به ماجرای جعل امضا سارا را تهدید میکند که اگر پیش حسام وساطت نکند این قضایای پنهانی را پیش حسام برملا میکند. حسام به وساطت سارا اهمیت نمیدهد و گشتاسب را اخراج میکند و او نیز طی نامه ای تهدیدش را عملی میکند. حسام بشدت سارا را مواخذه و تحقیر میکند اما دو روز بعد که گشتاسب تحت تاثیر نظرات سیما که به او تعلق خاطر دارد، سفتهها را پس میدهد؛ حسام به سارا روی خوش نشان میدهد، منتها سارا که از مشاهده این وضعیت نگاهش به زندگی دگرگون شده است، حسام را ترک میکند.
مهرجویی با این که برای برداشت از نمایشنامه خانه عروسک ایبسن، معادلسازیهایی مانند قرار دادن سارا در برابر نورا، گشتاسب در برابر کروگستاد، حسام در برابر هلمر و همچنین وفاداری طابق النعل بالنعل در خصوص بهرهگیری فراوان از بسیاری از دیالوگهای متن مورد اقتباس به خرج داده است، در بسیاری از موارد نیز به شکلی خلاقانه مسیری متفاوت از نمایشنامه را پیموده است. از این دست تمهیدات میتوان به گسترشسازی فضای مکانی (که البته جزو لوازم و اقتضائات اساسی در برگردان نمایشنامه به فیلمنامه است) و در نتیجه منطقیتر جلوه دادن مناسبات روابط بین آدمهای داستان، تغییر المانهای هویتی/شخصیتی مانند سیگار کشیدن پنهانی سارا در عوض شیرینی خوردن یواشکی نورا و یا تاکید منطقیتر بر بیماری حسام و نقش سازنده سارا در مداوای او (که در نمایشنامه در خصوص نورا و هلمر این امر خیلی حالت قطعی و تعیین کنندهای ندارد)، همچنین حذف برخی شخصیتهای نمایشنامه (مثل دکتر رانک که پیشنهادی غیراخلاقی به نورا میکند و نورا را در معرض وسوسههایی پنهان که البته هرگز نیز تحقق نمیپذیرد قرار میدهد و بدین ترتیب یک جور رگههای منفی نمایانه در خصوص شخصیت مثبت نورا شکل میگیرد در حالی که معادل چنین کاراکتری در فیلم سارا وجود ندارد و از همین رو شخصیت اصلی داستان مهرجویی، شمایلی فرشته آسا به خود میگیرد و همین معصومیت شکننده و ظرافت روح او را بیشتر نمایان میسازد و خواسته فیلمساز را عیانتر مطرح میکند) و... اشاره کرد.بدین سان فیلم سارا در مسیری حرکت میکند که در عین حفظ چارچوب و موتیفهای محتوایی نمایشنامه ایبسن، در لایههایی خاص نوآوریهایی شخصیتی/ دراماتیک را در متن موقعیت داستان جاری میسازد و اثری نو را از خود عرضه میکند.
اما این روند قبل از هر چیز در ساختاری است که مهرجویی برای تبیین روحیات و خلقیات آدمهای قصه و موقعیتهایی که ایشان در آن به سر میبرند در نظر گرفته است و از آن بین میتوان به استفاده خلاقانه از تمهیداتی همچون دیزالو، فیدهای رنگی، حاشیههای صـوتـی، نـوع زوایـای دوربـیـن و نـیـز کادربندی و عمق سنجی جاری در تصاویر اشاره کرد. در خصوص فیدهای رنگین، مهرجویی قبلا در بانو هم از این دست تمهیدات بهره گرفته بود اما به نظر میرسد در فیلم سارا این روند شکل پختهتری به خود گرفته است و به تناسب هر یک از فضاهای حسی در پایان برخی سکانسها این رنگینههای بصری نیز فلسفه وجودی به خود میگیرند کما این که قبل از صحنه چشم پزشکی فید قرمز میآید تا اضطراب را القا کند و نظیرش در خصوص سکانس فرش فروشی و تهدید صریح گشتاسب نسبت به سارا در طی آن هم تکرار میشود و یا در فصل صندوقخانه که سارا در آن شبانه لباس عروس میدوزد فید سفید رنگ همراه میشود تا هم بر معصومیت و فرشته آسایی سارا تاکید کند و هم تناسب بصری با عنصر لباس عروس بیابد، و یا همچنین فید سیاهی که بر سارای در آستانه در ایستاده ظهور پیدا میکند تا علامتی باشد بر یک جور حس افسردگی و یاس. مهرجویی از دیزالو هم ــ که معمولا در کاربردهای کلاسیکش پیوند دهنده دو سکانس است و همان کارکرد کات را دارد اما به شکلی نرمتر ــ بهرهای خلاقانه گرفته است و با دیزالوهای دو یا سه باره سارا یا اشیای پیرامونی او بر خودشان، فلسفهای معنایی از این بستر زیبایی شناسانه اخذ میکند: گذر سنگین زمان بر روح خسته آدمها که در خصوص سارا از نشستنش روی صندلی گرفته تا قدم زدن در اتاق و ظرف شـسـتن تداوم پیدا میکند. یکی از درخشانترین جلوههای تصویری این فیلم نیز زمانی است که سارا در فصل مهمانی ــ که نگران خواندن نامه توسط حسام است ــ از عمق تصویر در لوکیشن آشپزخانه به سمت جلو میآید و در کلوزآپ قرار میگیرد و سپس از سمت چپ کادر تصویر، چهره اش تا نیمه خارج میرود و اشکی از چشمانش روی گونه جاری میشود. در این نما دقت نظر فیلمبردار فیلم (محمود کلاری) مخصوصا از حیث تنظیم فوکوس و تغییر آن و نیز حرکت حساب شده و حرفهای بازیگر (نیکی کریمی) بسیار شاخص است و اصولا این نما جزو یکی از بهترین جلوههای فیلمبرداری در سینمای ایران است.
به بازیگر فیلم اشاره شد. حیف است این یادداشت بدون ذکر خیری از بازی درخشان هر سه بازیگر اصلی فیلم (کریمی، تارخ و مرحوم شکیبایی) به اتمام برسد، ضمن آن که حتی بازیگران فرعی آن نیز ــ مخصوصا یاسمین ملکنصر که به عنوان بهترین بازیگر مکمل زن در جشنواره یازدهم فیلم فجر برای این فیلم جایزه گرفت ــ کاری به یادماندنی از خود به جا گذاشتند. سارا فیلمی است که حتی گذر 16 ساله از زمان ساخت آن نیز ذرهای حس استعمال شدگی و کهنگی را در تماشای چندبارهاش به تماشاگر نمیدهد و به حق جزو گنجینههای سینمای ایران است.
مهرزاد دانش