همهاش سر این توپ فوتبال است، توپ گردی که این همه در زمین بازی لگد میخورد، اما خم به ابرو نمیآورد. بیرون زمین نیز البته خیلیها به آن ضربه میزنند، اما از میدان خارج نمیشود تا دعوا بر سر کنترل آن در خیلی از مواقع به جاهای باریک کشیده شود. اصلا مگر به این سادگی است که عدهای بخواهند صاحبش شوند.
باید کلی آدم پشت سرت باشند و آشکار و پنهان حمایت شوی تا بلکه کنترل این توپ جادویی را به دستت دهند آن هم با حاشیههای بسیارش!
البته شاید دنیای توپ گرد از بابت این حواشی بیشمار بیتقصیر باشد، آن هم در شرایطی که هر کس در آن ادعای آشپزی دارد. معمولا هم وقتی آشپز زیاد میشود آش یا شور است یا بینمک که البته فوتبال ایران ملغمهای از این دو است. در این شرایط خیلیها مدیریت کردن در فوتبال را بسان مدیریت در آکواریومی شیشهای میدانند که از هر سو دید دارد و هیچ چیزش پنهان کردنی نیست. اما براستی چرا فوتبال این همه حاشیه دارد و حواشیاش نیز غیر قابل کنترل است؟ شاید بگویید حاشیه متاثر از سحر و جادوی توپ گرد است، بیراه هم نمیگویید چون وقتی عدهای مسخ این توپ جادویی میشوند، خیلی جاها کنترل حرفها و حرکات و سکنات خویش را ندارند. یکی مدام میخندد، یکی هقهق زیر گریه میزند، یکی مدام پرخاش کرده و انگ میزند و صد البته یک عده هم در این جنگ و دعوای بیپایان، کاسبی غیرمتعارف خود را دارند و نمیخواهند از پولهای گرد و قلمبه آن چشم بپوشند. اما با تمام این حرفها باز هم این توپ گرد است که از ضربات این و آن از میدان خارج نمیشود تا همچنان خیلیها را به دنبال خود بکشاند. این وسط مهم این است که فرمان دست چه کسی است، مدیری فوتبالی یا غیر فوتبالی. مسلما اگر یک فوتبالی راس کار باشد بسادگی دریبل نمیخورد و در آفساید قرار نمیگیرد.