اغراق نیست اگر بگوییم گنجینه تکواندوی ایران پر از ستاره است. ستارگانی که در 2 دهه اخیر پرچم پرافتخار ایران را در عرصه رقابتهای جهانی و المپیک برافراشتهاند تا این رشته جذاب و مورد علاقه جوانان، در بسیاری از جاها حتی جلوتر از کشتی آبروداری کند.
نگاهی به عملکرد کاروان ورزش ایران در 3 دوره اخیر بازیهای المپیک از سیدنی تا پکن خود گویای نتایج خوب و مشعشع تکواندو بوده است و صدالبته پرچمدار این موفقیتها کسی نبود جز هادی ساعی، سوپرقهرمان ورزش ایران؛ نابغهای از نوابغ ورزش ایران که معمولا به واسطه استعدادها و جوهره وجودی خویش، سر به آسمان افتخار ساییده است. چه در غیر این صورت بستر ورزش ایران برای همه ورزشکاران یکسان است و این نبوده که امثال ساعیها از سیارهای دیگر آمده باشند. بیشک رمز موفقیت و جاودانگی هادی ساعی در ورزش قهرمانی را باید به تمرینات مستمر، سختکوشی ویژه و اعتماد به نفس بالایش دانست. ورزشکاری که توامان در دو وظیفه ایفای نقش میکرد تا در شرایطی که خیلیها از عهده یکی هم بر نمیآیند، ساعی در سایه برنامهریزی و فعل خواستن، به همه آنچه که در ذهنش میپروراند، دست یابد. ساعی در کنار سرپرستی خانواده، هیچگاه از ناملایمات زندگی ناامید نشد و در دو جبهه جنگید تا به افتخار رسید.
شاید در راه حضور در المپیک 2008 پکن، خیلیها چنین میپنداشتند او تمام شده است و صرفا شرکتکنندهای بیش در این رقابتها نخواهد بود؛ اما ساعی در پکن و در شرایطی که در یک وزن بالاتر مبارزه میکرد، اوج تکنیک، هوش و خلاقیتش را در عالم مبارزه به معرض نمایش گذاشت تا با کسب دومین نشان طلای المپیک و با احتساب برنز سیدنیاش، سرآمد همه قهرمانان بنام ورزش ایران شود. حتی دست آسیبدیده نیز مانعی بر سر راه بزرگی دوباره ساعی نبود تا او باوقار و متین از سکوی افتخار المپیک دیگربار بالا رفته و اشک شوق را در چشمان تمام ایرانیان جاری سازد.
به هر حال هر آمدنی در ورزش، رفتنی نیز دارد، اما ساعی این رفتن را در اوج برای خود معنا کرد تا نامش همیشه ایام برای تکواندو و ورزش ایران با احترام خاصی همراه باشد. او دو، سه ماه بعد از المپیک و بعد از ارزیابیهای لازم و به رغم آنکه خیلیها به وی توصیه میکردند که در عرصه قهرمانی باقی بماند، هوگو را از تن خارج کرد تا از این به بعد تجاربش را در راه ساختن ساعیهای دیگری به کار بگیرد.
رضا مهماندوست، سرمربی تیم ملی تکواندو در این زمینه میگوید: «به شخصه مخالف خداحافظی هادی از صحنه قهرمانی بودم و یقینا او با عزم و روحیات خاص خویش، سالهای دیگر نیز میتوانست پرچمدار افتخار برای تکواندوی ایران باشد، اما ساعی تصمیم خودش را گرفته بود و دیگر نمیشد نظرش را تغییر داد. با این حال من روی همفکری و همیاری ساعی در تیم ملی حساب میکنم و معتقدم او به بهترین شکل خواهد توانست تجاربش را در اختیار جوانان و آینده سازان تکواندو ایران قرار دهد.»
هادی ساعی نیز از لحظهای که صحبت از خداحافظی کرد، از تمایل درونیاش برای قبول پستهای مدیریتی در تکواندو خبر داد تا این گمانه قوت بگیرد که ساعی بزودی به عنوان رئیس فدراسیون جای سیدمحمد پولادگر را خواهد گرفت، اما پولادگر که این روزها صحبت از کنار رفتنش از فدراسیون سرزبانها افتاده و گفته میشود که مهدی قدمی، نایب رئیس کمیته ملی المپیک جای او را خواهد گرفت، در آن مقطع صحبت از حضور ساعی در هیات رئیسه فدراسیون به میانآورد تا به فاصله چند روز بعد از خداحافظی، محمد علیآبادی حکم هیات رئیسه را برای ساعی صادر کند.
سیدمحمد پولادگر که طی 10 سال گذشته در مسند ریاست فدراسیون تکواندو با زحمات و راهبردهای مدیریتی خود این رشته ورزشی را به عنوان یکی از رشتههای موفق و افتخارآفرین معرفی کرده است، خداحافظی شکوهمند و در عین حال غرورانگیز ساعی در اوج اقتدار را نقطه عطفی برای ورزش تکواندو تلقی میکند و میگوید: «ساعی همانگونه که در دوران ورزشش نشان داد ورزشکاری با فکر و خلاق است در این مقطع هم بسیار هوشیار و حساب شده عمل کرد و به موقع و در اوج افتخار تصمیم عقلایی و منطقی گرفت. شجاعتی که متاسفانه بسیاری از قهرمانان ما از آن بیبهره هستند و بر اثر خودشیفتگی و وابستگی بیش از حد به حضور در صحنه مسابقهها، زمانی تصمیم به خداحافظی میگیرند که دستاوردی جز شکست و باخت در کارنامه خود ندارند. هادی در خداحافظی هم نشان داد یک ورزشکار استثنایی و متفاوت با اکثر قهرمانان است.»
به هر حال آنچه امروز حائزاهمیت است؛ این که تکواندو ایران مسیر خود را به درستی انتخاب کرده و در آن با آهنگی متناسب رو به جلو در حرکت است تا این ورزش مورد اقبال جوانان، با پشتوانههای خوب همچنان در مسیر افتخار و بزرگی، اندیشههای خود را به اجرا بگذارد. نکتهای که از نظر رئیس فدراسیون هم دور نیست و میگوید: «تیم ملی تکواندو ایران هیچ گاه خالی از ستاره نخواهد ماند، همچنان که امسال در مسابقات قهرمانی آسیا با تیمی جوان و گمنام قهرمان آسیا شدیم و پس از سالها کره جنوبی را پشتسر گذاشتیم.»