گپ و گفت نوروزي با بهترين و بدشانسترين فوتباليست ايراني در سال 86
نکونام: با هفتسين کاغذي سال را تحويل ميکنم!
جواد نکونام پارسال با وجود عضویت در اوساسونا طاقت نیاورد عید نوروز را در ایران نباشد، اما امسال ظاهرا قرار نیست او در کنار خانوادهاش دعای تحویل سال را زیر لب زمزمه کند.
جواد که به اعتقاد برخیها بهترین فوتبالیست ایرانی در سال 86 بوده و به اعتقاد برخی دیگر بدشانسترین بازیکن، امسال حتی از نشستن پای سفره هفتسین هم محروم است، چون به قول خودش تمام سینهای این سفره سنتی در شهر کوچک پامپلونا پیدا نمیشود!
در آستانه فرا رسیدن سال نو، از طریق امواج مخابراتی یک گفتگوی نوروزی با ستاره فوتبال ایران انجام دادیم که خواندن آن خالی از لطف نیست.
اول از هر چیز باید بپرسیم برای تعطیلات نوروز به ایران میآیی یا ...
نه، فکر نمیکنم بتوانم به ایران بیایم. اوساسونا در روزهای 4 و 11 فروردین در لالیگا بازی دارد و باید در کناراین تیم باشم.
اما تو که هنوز به مرز آمادگی نرسیدهای؟
خب، همین که میتوانم در تمرینهای گروهی اوساسونا شرکت کنم، یعنی باید در کنار تیم باشم. اگر کمی آمادهتر بودم و میتوانستم تیم ملی را در بازی با کویت همراهی کنم، به این بهانه میتوانستم در تعطیلات نوروز سری هم به خانواده و دوستانم بزنم.
عید سال گذشته را هم در اسپانیا بودی؟
نه، پارسال برای نوروز آمدم تهران تا در کنار خانوادهام باشم.
پس این اولین عیدی است که در کنار خانوادهات نیستی. درست است؟
نه. من 2 سال هم به خاطر حضور در اردوهای تیم ملی نتوانستم در لحظه تحویل سال نو در ایران باشم، اما امسال اولین عیدی است که من در اسپانیا خواهم بود.
اسپانیاییها هم مراسمی برای فرا رسیدن فصل بهار و پایان زمستان دارند؟
نه. اینجا هیچ مراسمی در این مورد وجود ندارد، اما در عوض یک مراسم کریسمس فوقالعاده دارند. مراسم سال نوی میلادی در اسپانیا و دیگر کشورهای اروپایی واقعا جالب و تماشایی است.
پس از حالا باید خودت را برای چیدن یک سفره هفتسین یک نفره در پامپلونا آماده کنی.
اتفاقا در ایران که بودم همیشه در چیدن سفره هفتسین مشوق خانوادهام بودم، چون علاقه زیادی به سنتهای عید دارم؛ اما اینجا در اسپانیا شرایط فرق میکند و وقتی تنها هستی نمیتوانی زیاد در قید و بند این مسائل باشی.
یعنی برای اولینبار میخواهی عید را بدون سفره هفتسین بگذرانی؟!
سخت است، اما حضور در فوتبال حرفهای دنیا این مسایل هم دارد. مطمئنا امسال بیش از همیشه برای بودن در کنار خانواده و برادر و خواهرهایم دلتنگ میشوم، چون وقتی پیش آنها هستم بهترین روزهای عمرم را سپری میکنم.
راستی اگر بخواهی در پامپلونا سفره هفتسین بچینی، سنجد و سمنو را از کجا میآوری؟
(جواد با خنده میگوید) شاید اسم هفتسین را بنویسم و روی یک سفره بچینم تا حداقل دلم خوش باشد، چون اینجا خبری از سنجد و سمنو و سماق و سرکه نیست.
برویم سراغ بهترین عیدیای که تا به حال گرفتهای.
سالهای پیش زمانی که آرزو داشتم فوتبالیست شوم و در تیم ملی بازی کنم، تمام عیدیها را جمع کردم و فوتبال دستی خریدم تا حداقل با این کار کمی به آرزویم نزدیک شوم.
هنوز هم عیدی میگیری؟
حالا وضعیت فرق کرده و این من هستم که به همه بچههای فامیل و برادر و خواهرهایم عیدی میدهم.
سال 86 برای جواد نکونام چگونه بود؟
شاید منتظر باشید بگویم سال سرشار از بدشانسی، اما به نظر من سال نسبتا خوبی بود. من 2 مصدومیت بسیار سخت داشتم که باعث شد 6 ماه پایم به توپ نخورد، اما این لیوان نیمهپری هم برای من داشت حضور درخشان در لالیگا و جام یوفا همراه با اوساسونا و همراهی تیم ملی در جامملتهای آسیا خاطرات خوبی هستند که هیچگاه از ذهن من پاک نمیشود. به همین دلیل هم میگویم سال 86 سال خوبی بود.
این نشان از روحیه بالای تو دارد. بهترین روز ورزشی در سال 86 چه روزی بود؟
من چند روز خوب داشتم که هیچوقت فراموششان نمیکنم. اول ،آن شبی بود که با گل دقیقه 120 دروازه بوردوی فرانسه را در جام یوفا باز کردم و باعث صعود اوساسونا به مرحله بعد شدم. واقعا احساسم در آن لحظه قابل وصف نبود. آن شب تا صبح نتوانستم بخوابم و از فردایش هم کلی مورد محبت هواداران اوساسونا قرار گرفتم.
دوم، آن روزی بود که متوجه شدم به عنوان یکی از 11 بازیکن برتر لالیگا در پایان فصل انتخاب شدم. وقتی این خبر را شنیدم تا چند ساعت فکر میکردم خواب میبینم.
سومین روز فوقالعاده من هم در ایران و در مراسم انتخاب بهترینهای فوتبال رقم خورد. آن روز وقتی بهعنوان بازیکن سال ایران، توپ طلایی را گرفتم، احساس کردم تمام خستگیام از بین رفته و باید برای کسب افتخاری دیگر دوباره تلاش کنم.
اما فقط یک هفته پس از دریافت توپ طلا بود که بشدت دچار مصدومیت شدی.
درست است؛ اما مهم این است که از یک ماه پیش پا به توپ شدهام و با انگیزه تمریناتم را دنبال میکنم.
از مصدومیتت بگو. انگار دوران سختی را سپری کردی.
خدا نصیب هیچ فوتبالیستی نکند. راستش من اصلا دوست ندارم به چند ماه پیش فکر کنم، چون یادآوری آن روزهای سخت و طاقتفرسا هم در روحیه من تاثیر منفی میگذارد.
مگر چه سختیهایی را تحمل کردی؟
تا به حال شده که حتی با عصا هم نتوانید روی زانوهایتان بایستید؟ (نکونام پس از چند ثانیه مکث ادامه میدهد) اینها همان زانوهایی بودند که به من در رسیدن به عنوان مرد سال فوتبال ایران و تبدیل شدن به یکی از 11 بازیکن برتر لالیگا کمک کردند، اما بعد از مصدومیتم برای مدت طولانی حتی توان نگهداشتن وزن من را هم نداشتند. 2 ماه مصدومیت شرایط واقعا سخت و طاقتفرسایی بود، به طوری که کاملا روحیهام را از دست داده بودم؛ اما به یاری خدا وضعیتم روزبهروز بهتر شد.
راستی در یادگیری زبان اسپانیایی چقدر موفق بودی؟
الان صحبتهای فوتبالیام را خودم انجام میدهم و تا حدود بسیار زیادی هم حرفهای سرمربی تیم را متوجه میشوم.
یعنی دیگر احتیاج به مترجم نداری؟
چرا! هنوز هم برای مصاحبههای مطبوعاتیام به مترجم نیاز دارم و این طور نیست که اسپانیایی را مثل بلبل حرف بزنم.
یادم میآید پارسال با معلم اسپانیایی تمرین میکردی. هنوز هم اسپانیایی را با معلمت آموزش میبینی؟
نه. خوشبختانه از آنجا که استعداد خوبی دارم و بچه زرنگ کلاس بودم، فقط چهار پنج جلسه با معلم اسپانیایی تمرین کردم.
یعنی الان میتوانی عید نوروز را به زبان اسپانیایی به مردم ایران تبریک بگویی؟
(بعد از آن که خندهاش تمام میشود، میگوید) از آنجا که هموطنانم اسپانیایی بلد نیستند، اجازه بدهید به همان زبان مادریام فرارسیدن سال جدید را تبریک بگویم (البته از میان حرفهای جواد فهمیدم او بلد نبود به اسپانیایی بگوید عیدتان مبارک!)
باز جای شکرش باقی است که تو تا حدودی به زبان انگلیسی مسلط هستی.
حق با شماست. خوشبختانه به خاطر این که انگلیسیام خوب است در مدت زمان حضورم در اسپانیا با مشکل کمتری روبهرو بودهام.
مشکلی با غذاهای اسپانیایی نداری؟
نه! از جهاتی غذاهای ایرانی و اسپانیایی خیلی شبیه هم هستند.
غذای مورد علاقه تو در اسپانیا کدام است؟
سوپ اسپانیایی بسیار خوشمزه است. اینجا یک نوع غذا هم هست که واقعا لذیذ است و من آن را ترجیح میدهم.
دلت برای غذاهای ایرانی تنگ نمیشود؟
چرا اتفاقا دلم لک زده برای قرمهسبزی... (با خنده)
راستی اونجا رستوران ایرانی هم پیدا میشود؟
من که تا به حال ندیدهام.
کمی هم از محل زندگیات در پامپلونا بگو.
خانه من در مرکز شهر واقع شده و اطرافم حسابی شلوغ است. پامپلونا شهر کوچک و زیبایی است که فاصله کمی با مادرید دارد.
اوقات فراغت را در این شهر چگونه میگذرانی؟
اغلب در خانه میمانم و موسیقی ایرانی یا اسپانیایی گوش میدهم. گاهی هم به پیادهروی میروم.
سینما هم میروی؟
نه. خوشبختانه هیچ علاقهای به سینما رفتن ندارم.
نظرت در خصوص جشنواره سنت فرمین چیه؟ (مراسمی در اسپانیا که در آن گاوها در سطح شهر رها میشوند.)
مراسم فوقالعاده جذابی است که هر سال یک بار در اسپانیا برگزار میشود، البته ترجیح میدهم به جای ماندن در اسپانیا و تماشای مراسم گاوبازی ماتادورها به ایران بیایم و در کنار دوستان و خانوادهام باشم.
اگر مجبور باشی در این مراسم شرکت کنی، چه اتفاقی میافتد؟
من جرات شرکت در جشنواره گاوبازی اسپانیاییها را ندارم. هرساله چند نفر در این مراسم کشته میشوند.
از اولین روزی که وارد پامپلونا شدی، خاطرهای داری؟
اولین روزی که وارد شهر کوچک و زیبای پامپلونا شدم، احساس غریبی داشتم؛ اما ا ولین روزی را که سر تمرین اوساسونا رفتم هیچگاه فراموش نمیکنم. بازیکنان اوساسونا که از حضور من در تمرینات مطلع بودند، برایم جشن کوچکی ترتیب دادند و با حلقه زدن دور من خواستند اسمهایشان را به فارسی روی دستشان بنویسم. از همان لحظه بود که در جمع این بازیکنان دوستداشتنی احساس غریبی نکردم.
انگار رفاقت در خون بازیکنان اوساسوناست، چون آنها امسال هم یک بار دیگر حسابی تو را شرمنده کردند؟
بله، آن روز که آنها با پیراهنهایی که عکس من روی آنها نقش بسته بود وارد ورزشگاه شدند و بادکنکهای زیادی به افتخار حضور من در ورزشگاه به آسمان فرستادند، از شدت خوشحالی میخواستم اشک بریزم. باشگاه اوساسونا چنان تقدیری از من مصدوم کرد که تاکنون نظیرش برای هیچ باشگاه و بازیکنی در دنیا اتفاق نیفتاده بود. به همین خاطر هم من آن شب را تا صبح نخوابیدم، چون واقعا هیجانزده بودم.
راستی داستان انتخاب پیراهن شماره 24 در اوساسونا چه بود؟
این شماره را خودم انتخاب کردم. من علاقه زیادی به پیراهن شماره 6 دارم و سال ها در پاس و تیم ملی با این شماره بازی کردم، اما چون این شماره در اوساسونا در اختیار یاروسلاو پلاسی بود، مجبور شدم 4+2 را انتخاب کنم که جمعش میشود 6 به همین علت در اوساسونا پیراهن شماره 24 را پوشیدم.
حالا چرا اینقدر به 6 علاقه داری؟
این یک علاقه غریزی است. احساس می کنم این عدد برای من شانس میآورد.
هنوز هم لیگ برتر ایران را پیگیری میکنی؟
بله. کم و بیش.
به نظرت کدام تیم قهرمان میشود؟
من پرسپولیس را کاملتر و منسجمتر از دیگر تیمها دیدم. آنها اگر تا پایان راه همین روند را حفظ کنند، قطعا قهرمان میشوند.
اینها همان زانوهایی بودند که به من در رسیدن به عنوان مرد سال فوتبال ایران و تبدیل شدن به یکی از 11 بازیکن برتر لالیگا کمک کردند، اما همین زانوها برای چند ماه توان نگه داشتن وزن مرا هم نداشتند!
هوس نکردی بار دیگر به فوتبال ایران برگردی؟
به هیچ وجه! امکانات حرفهای اینجا فعلا این اجازه را به من نمیدهد که به بازگشت به لیگ ایران فکر کنم. پیشبینی خودم این است که حداقل تا 4 سال دیگر در اروپا بازی کنم.
با کدام یک از ملیپوشان فوتبال ایران راحتتری؟
حتما باید اسم ببرم؟
اشکالی دارد؟
من با همه بازیکنان راحت هستم؛ اما در این میان رابطهام با علی کریمی، سید مهدی رحمتی، محمد نصرتی و حسن رودباریان بهتر از دیگران است.
فکر میکنی تیم ملی به جام جهانی میرود؟!
چرا باید دروغ بگویم؟ واقعا در این برهه زمانی پاسخ دادن به این سوال دشوار است. شانس صعودمان به جام جهانی کم نیست؛ اما با توجه به این که تیم ملی زمان زیادی را به علت نداشتن سرمربی از دست داد، شاید در همین مرحله نخست دچار مشکل شویم.
به نظر تو، پدیده فوتبال ایران در سال 86 چه کسی است؟
بدون شک میلاد میداوودی. من سه، چهار سال پیش با او در پاس همبازی بودم آن زمان میدانستم آیندهای درخشان در انتظار این بازیکن خوشتکنیک است. به نظر من مصطفی دنیزلی استعدادی همچون میداوودی را کشف کرد او اعتقاد زیادی به این بازیکن داشت و همین هم باعث شد میلاد با انگیزهای دو چندان در فوتبال ایران پیشرفت کند.
بازی در نیوکمپ بارسلون وحشتناکتر است یا در سانتیاگوبرنابئوی مادرید؟
راستش جذابیت بازی در این 2 ورزشگاه غول پیکر از ترسش بیشتر است؛ اما اگر از من میپرسید، باید بگویم ورزشگاه نیوکمپ بارسلون وحشتناکتر از ورزشگاه رئال مادرید است.
ورزشگاه دیگری هم در اسپانیا وجود دارد که به اصطلاح خودمان جهنمی باشد؟
بازی در ورزشگاه رومن سانچز پیخوان یا همان ورزشگاه اختصاصی تیم سهویا هم واقعا وحشتناک است.
البته امسال فکر نمیکنم ورزشگاه پیخوان خوفانگیز باشد؛ چون سهویا امتیازات زیادی را در آن از دست داده است.
بله. این تیم در شروع فصل تغییر و تحولات زیادی در ترکیب خود داشت و به همین دلیل هم نتوانست همچون فصل گذشته یکی از مدعیان اصلی قهرمانی در لالیگا باشد.
والنسیا فصل بدی را سپری میکند. حضور این تیم در میانههای جدول لالیگا واقعا دور از انتظار و غیرقابل باور است.
والنسیا هم مثل سهویا و حتی تیم خودمان، اوساسونا با تغییر و تحولات بسیاری فصل جدید را آغاز کرد و به همین دلیل هم امتیازات زیادی را از دست داد. من فکر میکنم هر 3 تیم والنسیا، سهویا و اوساسونا فصل آینده به مراتب بهتر از امسال باشند.
مقصد بعدیات کجاست؟
اوساسونا برای من شروع خوب و ایدهآلی بود؛ اما پایان راه نیست چون میخواهم بالاتر بروم. فعلا تا سال 2011 با این تیم تمدید کردهام؛ اما اگر در سال آینده پیشنهادهای بهتری مطرح شود، حتما آنها را بررسی میکنم.
یک سوال ویژه! هنوز هم قصد ازدواج نداری؟
نه! به این زودیها نمیخواهم برای خودم دردسر درست کنم.
چرا دردسر؟!
خب، وقتی تمام فکر و وقتم درگیر فوتبال است و دائم در سفر هستم، قطعا نمیتوانم آنطور که باید به همسرم توجه کنم و معنای این میشود ایجاد دردسر. به همین دلیل عجله نکنم بهتر است.
بزرگترین آرزوی فوتبالیات در سال 87؟
هر چه زوتر به بهبودی کامل برسم. برای من فعلا این بزرگترین آرزوست.
و بزرگترین آرزوی غیرورزشیات برای سال جدید؟
برای تمام هموطنانم در سال جدید ازخداوند متعال سلامت، سعادت و آرامش میخواهم. دوست دارم روزهای ما در سال جدید سرشار از شادی و آسایش باشد.
حرف آخر؟
سلام من را به هموطنانم برسانید. پیشاپیش سال نو را به همه ایرانیها تبریک میگویم.
داستان طالعبینی نکونام
طالع جواد نکونام میگوید: متولدین شهریور 1359 آدمهایی خوشحافظه، سیاستمدار، با تدبیر، مغرور،بیاعتماد و دانشطلب هستند؛ البته خصوصیات دیگری هم دارند مثلا مدام کار امروزشان را به فردا میاندازند. با این پیشزمینه از جواد درباره طالعش پرسیدیم تا ببینیم چقدر با خصوصیات اخلاقیاش همخوانی دارد.
میگویند آدم خوشحافظهای هستی؟
درست میگویند چون حافظهای قوی دارم.
بیاعتماد چطور؟
اگر از کسی یا چیزی مورد نادرستی ببینم، بلافاصله نسبت به آن شخص یا چیز بیاعتماد میشوم.
باید انسان مغروری باشی؟
با صراحت میگویم، بله!
سیاستمدار چطور؟
نه آدم سیاستمداری نیستم، اما سعی میکنم برای هر کاری تدبیری مناسب بیندیشم.
دانشطلب و تیزبین هم هستی؟
(بعد از کمی فکر کردن) هستم!
در طالعت آمده کار امروزت را به فردا میاندازی این خصیصه هم در خصوص تو صدق میکند؟
باید بگویم درست است!
***
اما درست زمانی که آمدیم به صحت طالعبینیها آفرین بگوییم، تازه متوجه شدیم، نکونام اصلا متولد شهریور نیست. او گفت: من متولد ماه مهر هستم، اما به خاطر این که برای مدرسه رفتن مشکلی نداشته باشم، شناسنامهام را یک ماه جلو بردند.