خاچیکیان زمانی در سینمای ایران داشت روی این ژانر کار میکرد و نمودهای بصری و ریتمیک و روایی و فنیاش را از حالت بالقوه به بالفعل درمیآورد که فضای کلی سینمای ما در رخوت ابتذال، سخیفی و لودگی دست و پا میزد و به جز چند اثر معدود روشنفکرانه و پالوده که البته اغلب آنها هم از ارتباط با مخاطب عام عاجز بودند، دیگر اثری جدی در این فضا به چشم نمیخورد. در این وضعیت خاچیکیان درصدد بود تا در عین کشاندن و جذب مخاطب معمولی، از حداقل استانداردهای ممکن و مقتضی با امکانات داخلی بهره گیرد و به این ترتیب نه تماشاگرش را از دست دهد و نه به همان ورطهای فروغلتد که فیلمفارسیهادر آن قرار داشتند.
ساموئل خاچیکیان متولد 1303 تبریز، فارغالتحصیل تاریخ و روزنامهنگاری بود. وی پس از فارغالتحصیلی از رشته روزنامهنگاری، کار خود را به عنوان کارگردان صحنه آغاز کرد. وی یکی از تاثیرگذارترین کارگردانها در صنعت سینمای ایران بود و برخی به وی لقب «هیچکاک ایران» را داده بودند. از همان دوران کودکی علاقه وافری به ادبیات و هنر داشت و چه در تبریز و چه در تهران در برنامههای فرهنگی و اجتماعی حضور فعال داشت، به طوری که میتوان از خاچیکیان به عنوان یکی از شاخصترین بنیانگذاران تئاتر ارمنی یاد کرد. خود خاچیکیان در مصاحبهای راجع به این روند گفته بود: «مشوق اصلی من ذوق و گرایشی بود نسبت به ادبیات، موسیقی، نقاشی و تئاتر که از بدو طفولیت در دنیای من ریشه انداخت. در تمام این رشتهها سابقه و تجربه کافی دارم. نویسندگی را از9 سالگی شروع کردم و نخستین شعر من در همان9 سالگی در مجله «خوشهها» به زبان ارمنی چاپ شد. بعد از آن تا امروز در خیلی از نشریات ارمنی زبان ایران و خارج از ایران در زمینههای شعر و داستان و مطالب ادبی و فرهنگی تشریک مساعی نمودهام. ولی متأسفانه، سینمای ایران این رشته مورد علاقه خودم را با جوانی خودم بلعید و نتیجه آن یکی دو کتابی است که از من چاپ شده و مجموعه آثار ادبی من نیز قرار است بزودی چاپ شود. موسیقی را مدیون برادر بزرگم سیراک خاچیکیان میدانم که یکی از بهترین ویولونیستهای این کشور بود و اگر سینما نبود شاید یک موزیسین و آهنگساز موفق میشدم. در رشته نقاشی نیز همینطور و به خاطر عطشی که نسبت به هر سه رشته فوق داشتم، به دنیای تئاتر پناه بردم، ولی پس از چند سال فعالیت احساس کردم که تئاتر نیز از نظر تکنیک خلاقیت تصویری محدود است. به همین جهت به سینما رو آوردم که میدان خلاقیتش وسیعتر و تکنیکش جالبتر است.» همان طور که گفتیم وی فعالیت سینمایی خود را با کارگردانی فیلم بازگشت آغاز کرد و در سال1336 با مشارکت ژوزف واعظیان و دکتر شاهرخ رفیع، استودیو آژیرفیلم را تأسیس کرد. خاچیکیان پس از انقلاب در دهه70 با مشارکت پسرش ادوین خاچیکیان (تدوینگر) دفتر تولید یاران فیلم را تأسیس کرد. همچنین او برادر سورن و سوریک خاچیکیان (مسوولان فنی استودیوها) است. خاچیکیان با توجه به استعداد و خلاقیت خاص خود و پیشینه غنیاش در تئاتر تحولی اساسی در ساخت فیلم فارسی ایجاد کرد. ثمره 46 سال فعالیت هنری خاچیکیان، 32 فیلم است که از جمله فیلمهای این کارگردان میتوان از: طوفان در شهر ما، یک قدم تا مرگ، وحشت، عقابها، مردی در آینه و ... را نام برد. ساموئل خاچیکیان از نخستین فیلمسازان سینمای ایران بود که توانست از شمایل فیلمسازی خودش یک ستاره خلق کند و جدا از بازیگران و هنرپیشگان معروف که معمولا با ستارگی پرسوناژی خود عامل فروش فیلمها میشوند حالا این خاچیکیان بود که با نام خود یک ساحت ستارگی را به مناسبات سینمایی ایران اضافه کرد و تماشاگر را به سالنهای سینما کشاند. او از اولین سینماگران ایرانی بود که کارگردانی به مفهوم واقعی کلمه خودش را در سینمای ایران رایج کرد آنسان که مثلا برای نخستین بار دکوپاژنویسی فیلمنامه یا حتی تدوین و ترسیم آنچه که در سطوح جهانی به نام استوریبورد معروف است را به فعالیتهای سینمایی ایران افزود. با ورود ساموئل خاچیکیان به حیطه کارگردانی سینمای ایران، کار دکوپاژ، تعیین لنز و اندازه قاب و جایگاه و حرکات دوربین و همچنین نورپردازی که تا آن روز در اختیار فیلمبرداران بود، در دست کارگردان قرار گرفت و بحث مونتاژ با استفاده از امکانات میز عینیت پیدا کرد. البته اگر از اسماعیل کوشان صرف نظر کنیم چه آن که او اصولا قبل از آن که کارگردان باشد، تهیهکننده و اساسا فیلمبردار بود. به هر روی خاچیکیان آغازکننده و بدعتگذار بسیاری تمهیدات سینمایی در سینمای ایران بود.
ساموئل خاچیکیان که دوستان و همکارانش او را با نام «سامول» میشناختند، در یکی از دورانهای فترت سینمای ایران با خلاقیت بینظیر و هنر چشمگیرش به یاری این هنر ــ صنعت شتافت. خاچیکیان ابتدا مهارت فنی خود را با به نتیجه رساندن پروژه سنگین و پیچیده شبنشینی در جهنم به اثبات رساند و سپس با طوفان در شهر ما سبک خاص خود را در سینمای ایران بنا نهاد. مهارت این شاعر روزنامه آلیک، در فضاسازی سینمایی و ایجاد میزانسن به جایی رسید که به گفته همکارانش میتوانست تنها با یک لامپ، یک میز و یکی دو چهره انسانی، زیرزمین هر قهوهخانهای را به عنوان قصر تبهکاران به تماشاگران بقبولاند. علاوه بر این، خاچیکیان توانایی ویژهای برای پیدا کردن چهرههای جدید، جذاب و استثنایی داشت؛ چهرههایی متفاوت از آنچه در سینمای آن روز ایران مرسوم بود. ویژگی دیگر ساموئل خاچیکیان، توانایی و انعطافپذیریش برای پیمودن راههای نپیموده و آزمودن شیوههای تازه بود. او از تن دادن به مناسبات سخیف فیلمفارسی بیزار بود. همسر خاچیکیان در گفتگویی راجع به ارتباط پرفاصله خاچیکیان با بحث ستاره سالاری کاذب آن دوران چنین گفته است: «عدهای از تهیهکنندگان سینما، خانهای سه طبقه را به اسم سامول میکنند به شرطی که سامول سه فیلم برای آنها درست کند. ساموئل فیلم اول را که شروع میکند، فیلم نعره طوفان بود. بعد از آن قرار بود که دو فیلم دیگر درست کند. نعره طوفان را که درست میکند تهیهکنندهها میگویند که فردین هم باید در این فیلم به اصطلاح «دل ای دل ای» بخواند، ساموئل میگوید که من دوست ندارم فردین در فیلم من کت روی دستش بیندازد و «دل ای دل ای» بخواند. خودش بعدا برای من تعریف میکرد که هر وقت میخواستم بروم سر فیلمبرداری به جای اینکه هنرپیشه را ببینم یا راجع به سناریو فکر کنم، این ساختمان جلوی چشم من میآمد و تمام مدت باعث ناراحتی من میشد. خلاصه اینها میروند بدون اجازه ساموئل و جدای از او با یک کارگردان دیگر قسمتهای آواز فردین را ضبط میکنند و میگذارند توی فیلم و اکران میشود. ساموئل با آنها اختلاف پیدا میکند و میرود خانه را پس میدهد، دستمزد کارگردانیاش را میگیرد و قرارداد را فسخ میکند.»
خاچیکیان در کارنامهاش حرفههای مختلفی مانند کارگردانی، دستیاری کارگردان، نویسندگی، تهیهکنندگی، تدوین، طراحی صحنه و لباس، طراحی صحنه، تنظیم موسیقی، انتخاب موزیک، افکت، جلوههای ویژه، ساخت آنونس و... را تجربه کرده بود. او اگرچه سالهای قبل از انقلاب ستارهای یگانه در عرصه کارگردانی بود، اما در دوران پس از آن کارنامه حرفهایاش با برخی فراز و نشیبها روبهرو شد، ولی در هر صورت و با همه عدم انطباقها با شرایط جدید، فیلم عقابهای او توانست با استقبالی بیسابقه مواجه شود و یاد موفقیت سینمایی او را در سالهای دور زنده کند. فیلم عقابها در مرداد 1364در12 سینمای تهران به اکران درمیآید که در همان اکران اول خود حدود 16 میلیون تومان فروش میکند یعنی با قیمت میانگین بلیت 9 تومان، یک میلیون و هفتصد و چهل هزار و هفتصد و سیزده نفر را جذب سینماها میکند که نسبت به جمعیت آن روز تهران (000/950/15 نفر) 25/29 درصد کل جمعیت را در بر میگیرد که در مقایسه فروش فیلمها در روزگار معاصر همچنان رقمی قابل توجه است. البته این بحثها به معنای نادیده گرفتن ضعف در سینمای او نیست. فارغ از تأثیر بزرگ خاچیکیان در بحث غنا بخشیدن به وجوه فنی و حتی زیباییشناسانه سینمای حرفهای در ایران، فیلمهای او بیشتر در ابعاد اکشن و بیرونی جلوه داشتند و به هر روی جزو ساحت سینمای هنری و روشنفکرانه قرار نمیگرفتند ولی همین بضاعت او نیز در همین بعد از سینما نکته اندکی نبود و نامش را فراتر از یک موقعیت معمول و فراموشپذیر قرار داده است. خاچیکیان یک روز پس از سالگرد تولدش در روز دوشنبه 30 مهر1380 در سن 78 سالگی در تهران درگذشت. یادش گرامی باد.
مهرزاد دانش